در جواب عنایت الله (ناصری)
مولانا عبدالکبیر(فرخاری)  مولانا عبدالکبیر(فرخاری)

                                                                    ونکوور، کانادا

 

    

      ((شنیدم یاوه گویی، هرزه پویی               گدایی، سفله یی، بی آبرویی))

 

      بنام عنایت الله"ناصری" زیر عنوان از ((کودتا تا قیام)) باچرندپراگنی پرداخته به مثابه ابرتیره و غلیظ بی باران بالای پرتووروشنی جریدۀ نوظهور قیام بغز و کینه بگستراند ودربرابرجرقه یی سیاهی وتاریکی پراگند.

 

     حلقات سرخ و سیاه افراطی درتبانی هم همیشه تلاش ورزیدند که موانع ایجاد کنند و سد راه انسانی، آفرینش هنری، ادبی و .... گردند وبالجاجت و گستاخی خودرا قیم ونمایندۀ خدا جلوه دهند.

 

     قبل از حادثۀ ثور 1357 در حوزۀ رعایای یک شاه مستبد، غدار و بازماندۀ او پسرکاکایش داود قرارداشتیم و چون بردۀ بیسرنوشت درفقرومذلت بسرمیبردیم.علی رغم شرایط پیشرفتۀ قرن بیست در تاریکی سرنوشت دست وپاه میزدیم و شمارابه مثابه گودی کوکی چرخ میدادند وزبان گویایی ازصد جای قفل خورده بود. بعد ازحادثۀ ثوردراثرخطایاواشتباهاتیکه ازطرف فردمعلوم الحالی صورت گرفت ودخالت شرمآورامپریالیزم به سردمداری امریکاجنگ تحمیلی رادرکشورشعله ورساخت و خسارات غیرقابل تصوررا باعث گردید و دیوانه وار حفیط الله امین عدۀ رازیرچوبۀ داربرد که حزبی های شریف نیز ازاین گزندمردم خواربی نصیب نماندند. مگرامروز بعد ازاین رویداد مردم صاحب زبان گویا وسرنوشت خود اند، احزاب وسازمان بوجودمیاورند و همین اکنون 41 نفرهریک میخواهد درمقام ظاهرشاه و داود شاه به انتخاب مردم تکیه زنند ودرتغییر وتحول کشورنقش بازی کنند که شمااین وضغ وحالت را قبل ازآن رویداد درخواب وخیال تصور نمیکردید، یا به ابارۀ دیگررویداد ثوردارای نفع وضرر است و سود آن برنقصانش فزونی میگیرد.

 

      نمیدانم شماچراباروشنی درمجادله هستید؟ ونمخواهید جریده یی ازگوشۀ سربکشدو به نشرات آغاز کند. خانۀ مولاناوجریدۀ (قیام) رامناسب حال گردانندگان آنها ندانسته اید. شگفت اینست که شمابه خود حق میدهید جایی رایامکتبی رابنام یکی ازاعراب نام گذاری کنید ولی برای ما حق نمیدهید بنام شخصیت ادبی، فرهنگی و میهنی خودما چیزیرامسمی سازیم. شمادرشناخت مولانای بلخ بامی به کج راهه رفته اید. مولانارانه ازروی آثاروفرایند هنری، ادبی او، بلکه ازافق دید چند ملای تاریک اندیش میشناسید، پروازشمابه مثابه خفاش درتاریکی صورت میگیرد وسر خودرا خواهی نخواهی به دیوار میکوبید.

 

     بایددرشناخت مولانای نامی ازآثار گرانمایۀ آن واشعارآبدارش به خصوص ای قوم به حج رفته کجایید کجایید، از حکایت گنجشک بشنوازنی چون حکایت میکند.... وازنوشتۀ علامۀ بزرگ احشان تبری استفاده جست.

 

    دردیگرگونی حالت روانی آن شمس نقش بازی میکندواوراازیک ملای خشک به آدم پرشور، توانا و سازگاربا زندگی تغییرمیدهد. اساس عشق مولانا به شمس رابایددرآفریدن مضمون جدید در زهن آن دانست وآنراچون آموزگارطرف توجه قرارداد. عشق منجردوانتزاعی ازجهان مادی رامولانا نمیشناسد و به حرف های خرافی هرگزباورمند نیست.

 

     درنوشتۀ شمادربارۀ (نفس)سخن دورازهنجاربمیان آمده است، یعنی شما نمیخوابید، نمیآشامید، به لباس، خانه واشیای لازم زندگی سروکارندارید(فرشته هستید) لجن پراگنی شمارا نمیآزاردوهواستان چیزهای خوب را نمیپسندد و ازاشیای کره و ناخوش آیند احتراز ندارید، چی حالت شگفت انگیزی؟

 

    (نفس) نقش کلیدی درزندگی موجودات زنده ایفا میکند ونفس است که آدمی را وامیداردبخورد،بنوشد،بپوشد وخودراازگرم وسرد حفاظت کند،خویشراآمادۀ کارنماید وزندگی راسازوبرگ دهد درغیرآن ادامۀ حیات کلا ناممکن است.

   

    خداوند(ج) نفس رابه سه دسته تقسیم میکند، نفس مطمـُنه، لوامه و اماره که ازآن جمله به بفس لوامه(ملامت کننده) درصورت ارتکاب گنه قسم یادمیکند و نقش نفس لوامه رامیستاید و نفس مطمـُنه که ویژۀ پیغمبران است و هرپیامبر ازآن برخورداراست. بناٌ همه دارای نفس است وبدون آن زندگی بدون آن ناممکن و غیر قابل باور.

 

    چیزیکه فکرمیکنم که منظورنظرشماست، نفس (اماره) است که خدا(ج) هرانسانیرا ازارصۀ نفوذآن نجات دهد. نفس اماره چون افریط آدمی رابه سوی تجاوز، قتل، غارت وگناهان نابخشودنی سوق میدهدوازارتکاب عمل شنیع وناجایز لذت میبرد.

 

    به هرحال هرنفس رانباید منکوب دانست وازآن چهارنعل باید گریخت. نفس است که آدمی رابا آبشخورایام میبردواسباب طوالت زندگی راوسیله میشود. باید نفس اماره راکه انسان رابه تکرار ارتکاب جنایات باعث میگردد درچوروچپاول چون مدعیان کاذب جهادنقش میبازد، گردن باشرفتیرین آدمی چون نقش بندی را باتیغ کند میبرد، شهرزیبای کابل رابه تل خاکستر تبدیل میکند، بیت المال رابه غارت میبرد، آبدات و آثارتاریخی را ظالمانه قاچاق میکند، به زرع، کشت، پرسس و ترافیک مواد مخدر جهان بشری را به فغان میآوردو....وازپول بانکهای غارت شده افراد به خارج منتقل و به تداوی چشم ودست وپای به اصطلاح مجاهدین اقدام میگردد.

     خوشبختانه که آثارباارزش طلا تیپه بامهارت ویژه زریعۀ دوکتورنجیب الله شهید از دستبردشما درامان میماند واگر این آثارپربهابه دست شما می افتید خداراشکرگزاربودید وبه اولاد واحفاد خویش خدمت درخورانجام میدادید.

 

     آقای ناصری! حرف شما بدین ضرب المثل صحه میگذارد که"دیگ به تاوه گفته است که رویت سیاهست" اگرمادست به جنایت برده باشیم، جنایت ماپیوند جنایات شما نمیشود. درسرهیچ کسی میخ کوکه را نکوبیده ایم،رقص بالای شکم رازریعۀ تیزاب انجام نداده ایم، دسته دسته مردم رادرکانتینرها طعمۀ حریق نساخته ایم، یش شپش رابه صدهزار افغانی نفروخته ایم، و جنایات هول انگیز دیگرمثل فروش زن ها و دختران افغان به اعراب و قاچاق و اختتاف اطفال را مامرتکب نشده ایم و پیمان قسم درخانۀ خدارانشکسته ایم و درفرجام اینکه دین اسلام را چون شما به حراج نگذاشته ایم وبه این وسیله بادین تجارت نکرده ایم. هرگامیراکه مدعیان کاذب دیانت انجام داده اند کلابادین در تباین وتضاد است.

  

     حرف آخراینکه جریدۀ (قیام) ارگان نشراتی هیچ حزب، سازمان و نهادی نیست و هنوزدرمسیر درست نشراتی خویش قرار نگرفته است و حالا بنشر چند آگهی وگذارشهای کم عمق و کوتاه و یگان تراوش ادبی کارش راآغاز کرده است ودرآینده امید است نقش برازنده درسمت و سو دادن افراد آگاه و روشن گری ذهنیت ها بازی کند.

 

     مبتکر اصلی این اقدام آقای مجید (قیام) شخصیت هنری و ژورنالست دلسوز وبی جهت است. برای آنکه تاریکی هاراازدلها وذهنیت ها نسترد، دلهای پرازغم تعداد ازمهاجران دورازوطن را خالی ازغم سازد، شعر آفرینان رابه شوروشوق بیاوردوازتجارب افراد سالمند حسن استفاده شود، شبی دربحبوحۀ جمع آمدبه تبادل افکار مینشینند، شعراتراوش ادبی خودراقرآت میکنند وهنرمندان به سروددلپزیرخویش اسباب شادی و خوشی حاضرین رافراهم میاورند. نباید شما باچرک درون به نکوهش آن بپردازید ویابالای افراد خورده بگیرید که بازچندپرچمی زیراین نامها میخواهند افکار عدۀ رابه انحراف سوق دهند.

 

      آقای راتب ریس اتحادیۀ افغانها نیز درنوشتۀ بانیش عقرب دیگربنوشته های جریده خورده گرفته است درحالیکه مادریک محل زندگی میکنیم و میتوانست روبرو انتقاد خویش را درمیان بگذاردو

 

      قابل ذکراست دیگرنمیشود به شیوۀ پلپوت حفیظ الله امین، گلبدین وملاعمر درچوکات افراط حیات بسربرد. ماـُویُزم درعمل درخود چین دیگرخریدار نداردوگلبدین را نیز زمین وزمان راه نمیدهد. شرایط عینی و ذهنی در جهان حکم مینماید باید بصورت مسالمت آمیز حیات نسربرد واز کسست و گریز برحذربود.

 

     آقای ناصری! بهتراست درمفاهمه وتبادل نظریک دیگررابشناسیم وازتعصبات کور بپرهیزیم واگرراه درست رادریابیم مردم را بدان سوب درحرکت بیاوریم.


June 15th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها